اگه نگم دق می کنم

جمعه 16 خرداد 1382

اگه نگم که دوست داشتنش دروغی بود،دق میکنم
اگه نگم که منه ساده،دوست داشتنش رو باور کرده بودم،دق میکنم
اگه نگم که دیگه همه ی آدمایه دنیا،درباره ی عشقشون،دروغ میگن،دق میکنم
اگه نگم دلایه پاک و ساده،این روزا بدجوری زخمی میشن،دق میکنم
اگه نگم که آدما،دلایه دریاییشون رو دادن،بجاش سنگایه سیاه تویه سینشون گذاشتن،دق میکنم
اگه نگم که دیگه هیچکسی پیدا نمیشه که با چشماش حرف بزنه،دق میکنم
اگه نگم که دیگه هچکس نمی خواد،حرفه چشمارو بخونه،دق میکنم
اگه نگم،اگه نگم،اگه نگم،اگه نگم چی میشه؟

+ نوشته شده توسط چشمه تو دله تو در ساعت 6:10pm

اگه نگم سلام می گن...!!؟؟

سلام به همه ی اونایی که یه دل دارن قده دریا بزرگ مثله آسمون آبی و پاک
سلامه من به اوناس که دلایه صاف رو نمیشکنن
به اونایی که می فهمن انتظار خیلی سخته
به اونایی که حرفایه دلشون رو با نگاهشون می زنن
سلام به همه ی اونایی که اگه بخوان میتونن همه ی حرفارو از نگاه آدما بخونن
سلامم مثله آبه چشمه پاکه پاکه .

روزی که به قدر دنیا عاشق و محتاجت بودم اما باز......

نمی دونی امروز چقدر دلم می خواست صداتو بشنوم.صدایی که روز به روز داره بزرگترومردونه تر می شه .صدایی که هنوز طنینش وقتی اسممو صدا میزد تو گوشمه.صدایی که یه روزی با اصرار از پشت در می اومد که می گفت به خدا اگه الان برم دیگه هیچ وقت برنمی گردما...صدایی که منتظر بود یک کلمه ی چشم از من بشنوه تا بلافاصله بگه چشمت بی بلا.صدایی که کافی بود یه بار فقط یه بار اسمم رو صدا بزنه تا هزارتا جانم و عمرم از من بشنوه.صدایی که وقتی از پشت تلفن می گفت بله،هزار بار توی دلم می گفتم بلا نگیردت گلم.صدایی که با یه دنیا غصه می گفت خواهش می کنم دیگه گریه نکن،باشه ،من نمی رم،می مونم،قسم می خورد که تا آخرآخرش تا هروقت من بخوام،بمونه پیشم.صدایی که دلش می خواست حرفایی رو بزنه وشرم و حیا این اجازه رو ازش می گرفت.
نمی دونم حالا،اون صدای عزیزوشیرین،اسم کیو صدا می زنه؟،حالا به کی می گه که پیشش می مونه؟،حالا به کی دلداری می ده وقت غصه هاش؟،حالا واسه کی غصه هاشو میگه؟،حالا کی روزی هزاربار فداش می شه؟اصلاً می شه؟؟؟
کی هر لحظه دعاش می کنه،که بلا نگیردش؟اصلاً کسی انقدر دیوونه اش هست،که لحظه هاشو،بخاطر اون زندگی کنه؟ که بخاطرش نفس بکشه؟که بخاطر اون جون بگیره وبال و پر در بیاره و پرواز کنه؟
خسته ام از دوری،خیلی خستم از تنهایی،
دلم دیگه طاقت نداره،دلم هیچی نمی خواد
بجز تورو،دستام برای هیچکس جز تو،
حاضر نیست قلم بگیره و بنویسه،مغزم،
جز تو هیچ چیزه دیگه ای رو جانداده،
تا بتونه ازش حرف بزنه،همه ی کارهام
هنوز فقط بخاطر توه.تویی که می دانم ،
هرگز دل به من ندادی و نخواهی داد.