و سفر یاد تو را خواهد برد.....

*******************************
این همه وقته باره سفر بستی و بال پرواز برداشتی ،این همه وقته کوچ کردی و دیگه برنگشتی یادمه هنوز روز رفتنت ،آسمون چه حالی داشت ،یادمه رفتنت با رفتن پرستوها همزمان بود،راستی چندتا کوچ از اون موقع گذشته؟ اصلآ فصل کوچ پرستوها رو هنوز به خاطر داری تو؟

چشمای قشنگم رو که هیچوقت جراًت خیره شدن بهشون رو نداشتی هنوز به خاطر میاری؟
انقدر از پنجره خیره شدن و اشک ریختن، که دیگه هیچی از جذابیتشون نمونده،واسه کی؟نه واسه چی؟؟؟
دستای گرمم رو که وقتی توی دستات می گرفتی همه ی وجودت رو از گرما می سوزوند یادت میاد؟
تو که رفتی و منو دادی به دست باد که ببره با خودش،اما من هرچی خواستم که فراموشت کنم نشد.بگو چطوری منو پاکم کردی از توی زندگیت؟منم می خوام......
اما نمی شه.
می گن از دل برود هرآنکه از دیده رود.تو که خیلی وقته از دیده رفتی ، پس چی شد؟؟؟؟؟؟؟
می دونم ولی من از دیده ات هم نرفته بودم از دلت رفته بودم ،.....
یه سفر پیش رومه ، یعنی با این سفر از دلم میری بالاخره؟؟؟؟؟؟؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد