-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 مهرماه سال 1383 18:52
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 7 شهریورماه سال 1383 03:37
http://cheshmetodeleto.persianblog.com
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 31 مردادماه سال 1383 06:19
امشب بد جوری حالم گرفته اس.اصلآ گیج و منگم. امشب نه بهتره بگم این روزا دیگه باورم شد که ...که....یعنی خیلی چیزا باورم شد.... مثل اینکه هیچ وقت نباید باورم بشه که آدما راست می گن مگر اینکه خلافش ثابت بشه که فکر نمی کنم امکان پذیر باشه اینکه اگه یه نفرحقیقتآ هم خودش رو واسم بکشه...هر کاری هم از دستش بر میاد واسم انجام...
-
بچه رفت دردا رو برچید....
یکشنبه 23 شهریورماه سال 1382 00:06
************************* بچه رفت تا سر چشمه یه نگاه کرد،ته چشمه بچه توش،یه آسمون دید آسمون ، اخماشو برچید بچه رفت تا لب دریا خشم دریا، روی موجا موجا محکم خورد به صخره وای که سیلیش ،پر درده دریا آروم شد، دوباره بچه چشماش ،چون ستاره صخره خشمی شد ، ز دریا صخره غم داشت مثه دریا بچه رفت ، کنار صخره ، گفت ببینم،بات چه...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 21 شهریورماه سال 1382 23:44
********************************** سلام.دوستای گلم لطف دارن و دنبال من می گردن و از نبودنم شاکی. مررررررررررررررررررررررررسسییییییییییییییییی ولی من که گفتم جا به جا شدم از همون موقعی که اینجا مشکل پیدا کرد .هنوزم گاهی اینجا سر می زنم ولی شما دوستای خوب می تونید من رو در http://cheshmetodeleto.persianblog.com پیدا...
-
و سفر یاد تو را خواهد برد.....
سهشنبه 28 مردادماه سال 1382 21:07
******************************* این همه وقته باره سفر بستی و بال پرواز برداشتی ،این همه وقته کوچ کردی و دیگه برنگشتی یادمه هنوز روز رفتنت ،آسمون چه حالی داشت ،یادمه رفتنت با رفتن پرستوها همزمان بود،راستی چندتا کوچ از اون موقع گذشته؟ اصلآ فصل کوچ پرستوها رو هنوز به خاطر داری تو؟ چشمای قشنگم رو که هیچوقت جراًت خیره شدن...
-
چه بده بزرگ می شیم...
جمعه 17 مردادماه سال 1382 19:26
کی می گه بچه ها ، عاشق ، نمی شن؟ کی میگه غم ندارن، حتی پریشون نمی شن؟ کی میگه که عاشقی ، رسم بزرگترا شده؟ ما که بازیچه شدیم، عشقمونم بازی شده کی میگه بچه ها هیچی نمی خوان؟ خواسته مال بچه هاس، باید بخوان بچه هم عاشق می شه ٫ دل میبازه بچه هم دنیاشو ٫ کم کم ٫ میبازه بچه هم بزرگ می شه، رنگی می شه اون دل دریایشم ، سنگی می...
-
تا که بچه ام پاکم
سهشنبه 14 مردادماه سال 1382 22:42
بچه از عاشق نبودن٫ شده خسته بچه از هیچی نبودن٫ پر ٫ شکسته بچه دستاش شده زخمی بچه درداش همه سنگی بچه چشماش تو رو می خواد بچه حرفاش گریه می خواد بچه٫قلبش٫ پر بارون بچه بی تو٫ چه پریشون.
-
لطفآ تا زمانی که blogsky مشکل داره برای دیدن مطالب و دادن نظر بهhttp://cheshmetodele
یکشنبه 12 مردادماه سال 1382 16:10
-
دیگه شدم بچه منم
شنبه 11 مردادماه سال 1382 01:48
بچه مرده از جدایی بچه از غم بچه از شب بچه از دست سیاهی بچه تنهاس بچه از بس که نمرده ٫ دیگه مرده بچه آسمون می خواد دلش بچه پرواز تو دلش بسته شده بچه از غم به خدا خسته شده بچه گل خواست ٫ گل آوردن ولی گل مرد ٫ غم آوردن بچه از بس شده تنها ٫ دیگه چشماش نمی بینه بچه خواست که از درخت بالا بره ولی شاخه ها شکست ٫ .......
-
تا زمانی که blogsky مشکل داره به persianblog مراجعه کنید لطفآ
شنبه 11 مردادماه سال 1382 01:47
-
وای که چقدر سخت بود
شنبه 4 مردادماه سال 1382 16:25
بعد از این همه وقت دوباره سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااام دلم قدره یه دنیا تنگ شده بود واسه ی همه ٫ واسه ی اینجا٫ واسه ی حرف زدن٫ واسه ی گفتن٫ واسه ی خوندن و دیدنه همه. این مدت که ننوشتم راستش سفرم هنوزم برنگشتم خونه. راستش دیگه کم کم دارم رفتنی می شم یه جای دور . یه جایی که هیچکی زبونم رو نمی فهمه. گرچه...
-
دعا کنیم
یکشنبه 15 تیرماه سال 1382 01:34
فردا یه روز خیلی مهمه . روز سرنوشت. بیاین امشب هممون دعا کنیم واسه ی لاله و لادن . دعا کنیم همه چیز به خوبی تموم بشه ٫ اونا هم نترسن واسه رفتن به اتاق عمل .
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 9 تیرماه سال 1382 00:21
درزمانی که صداقت گل نایابی است و محبت هم نیز من به تکرار غریبانه ترین، جمله ی قرن: « دوستت میدارم » سخت محتاجم. ************************************************************* دریا با آبی آرامش آیا همه ی غم ها را خواهد شست؟ و سفر یاد تورا در من خواهد کشت؟ (از شاعر معاصر)
-
از دل برود....!!!؟؟؟؟
جمعه 6 تیرماه سال 1382 00:29
******************************************* نمی دونم چطوری بگم که به اندازه ی یه دریا عاشقم و می خوام که نباشم. می خوام که فرار کنم ، از خودم، از خاطره هام،از عشق پاکی که چند ساله توی دلم نشونده.می گن از دل برود هرآنکه از دیده رود………من خیلی وقته که از دیده رفتم، از دل هم……یعنی با این سفر طولانی که پیش رومه بالاخره...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 3 تیرماه سال 1382 22:36
لطفاً font را خودتون رویuniversal alphabet[UTF-8 تنظیم کنید من نمی دونم چه جوری ثابش کنم روش معذرت.
-
بازی خطرناک
سهشنبه 3 تیرماه سال 1382 01:38
من نه اهل سیاستم نه اصلآ چیزی از سیاست سرم می شه.یادم نیست این جمله از کیه ولی می گفت (سیاست یه بازی خطرناکه)و من اصلآ این بازی رو دوست ندارم. ولی وقتی دیشب دیدم که این به قول خودشون برادران مذهبی چطور با چوب٫ چوبایی که معلوم بود به خاطر کمبود امکانات مجبور شدن با زحمت زیاد ٫ شب گذشته اش از درخت تهیه کنن٫ به جون بچه...
-
گله دارم...گله دارم....
یکشنبه 1 تیرماه سال 1382 21:35
می خوام از تموم عاشقای دنیا گله کنم.از اون بزرگاش تا اون کوچیکاش.از اونا که آوازه شون تا اون سر دنیا رسیده، تا اونا که هیچکی از عشقشون خبردار نشده. امشب اومدم درد عشقم رو فریاد بزنم.عشقی که واسه فریاد کردنش خیلی دیر شده. عشقی که شعله هاش تا آسمون هفتم می رسید.عشقی که پاک پاک بود،مثه چشمه. عشقی که واسه رسیدنه بهش،خیلی...
-
ستاره
پنجشنبه 29 خردادماه سال 1382 16:11
دیشب که مثل هرشب می خواستم به ماه و ستاره ها شب بخیر بگم ٫ دیدم یه ستاره ی پر نور تو آسمون اضافه شده. از ماه پرسیدم که اون کیه؟ ماه گفت : یه پدر بزرگ مهربون٫ که همیشه جیباش پر بود از آجیل و آبنبات. که دلش پر بود از مهر و محبت. گفت که یه خان عموی خوب و دوستداشتنی بود که همه رو دوست داشت و همه دوستش داشتن. گفت که ٫...
-
قصه ی غصه ی شهر
پنجشنبه 29 خردادماه سال 1382 01:22
***************** قسمت اول : ***************** یکی بود یکی نبود. توی این دنیای بزرگ یه شهر بزرگ بود که سالها پیش یه پادشاه خبیث با حیله و نیرنگ و دروغ حکومتش رو به دست گرفته بود.مردم شهر روزای اول فکر می کردن که دیگه خوشبختی بهشون رو آورده واز دست ظلم و ستم فرمانرواها راحت شدن،آزاد شدن،اونجوری که دلشون می خواد می تونن...
-
می خوام از عصبانیت جیغ بزنم.
پنجشنبه 29 خردادماه سال 1382 01:11
ببخشید که من همه ی نوشته هامو یباره با هم نوشتم آخه نمی دونم چرا skyبا من این چند روز لج کرده بود و آخر سرم همه ی وبلاگم پاک شد . اینه که مجبور شدم همه رو دوباره وارد کنم.
-
روزی که به قدر دنیا عاشق و محتاجت بودم اما باز......
پنجشنبه 29 خردادماه سال 1382 01:02
دوشنبه 26 خرداد 1382 نمی دونی امروز چقدر دلم می خواست صداتو بشنوم.صدایی که روز به روز داره بزرگترومردونه تر می شه .صدایی که هنوز طنینش وقتی اسممو صدا میزد تو گوشمه.صدایی که یه روزی با اصرار از پشت در می اومد که می گفت به خدا اگه الان برم دیگه هیچ وقت برنمی گردما...صدایی که منتظر بود یک کلمه ی چشم از من بشنوه تا...
-
دل شکستن هنر نمی باشد
پنجشنبه 29 خردادماه سال 1382 01:00
دوشنبه 19 خرداد 1382 دختری دیدم ٫پریشان مو٫خوب صورت ٫پری چهر ولی افسوس ٫ دلها می شکستش ٫دخت بی مهر خیلی آدما می خوان خوب باشن و خیلی وقتا مهربونناما حتی همین آدما هم با اینکه همه فکر می کنن مهربون ترین آدمای دنیان بعضی وقتا بدجوری دل می شکنن . جوری که دیگه حتی با چسب رازی هم نمی شه اون دلارو مثل روز اولشون کرد. آخ که...
-
چه کسی....
پنجشنبه 29 خردادماه سال 1382 00:58
یکشنبه 18 خرداد 1382 چه کسی می داند ٫ شاید سار٫ از سر شاخه ی سرو ٫ پر نزند. بنشیند بر او ٫ دیگر از شوق رهایی ٫ رفتن ٫ دم نزند. چه کسی می داند ٫چلچله ها ٫ چه زمان بود ٫ که عاشق گشتند؟ بلبلان را کی بود ٫ دل ز گلها ٫ رستند ؟ چه کسی می داند ٫ یاس سپید ٫ چه زمان بود؟ که ؟٫ خونش را ریخت؟ رنگ سرخش ٫ همه جا را پر کرد ٫ دشتی...
-
اگه نگم دق می کنم
پنجشنبه 29 خردادماه سال 1382 00:54
جمعه 16 خرداد 1382 اگه نگم که دوست داشتنش دروغی بود،دق میکنم اگه نگم که منه ساده،دوست داشتنش رو باور کرده بودم،دق میکنم اگه نگم که دیگه همه ی آدمایه دنیا،درباره ی عشقشون،دروغ میگن،دق میکنم اگه نگم دلایه پاک و ساده،این روزا بدجوری زخمی میشن،دق میکنم اگه نگم که آدما،دلایه دریاییشون رو دادن،بجاش سنگایه سیاه تویه سینشون...
-
اگه نگم سلام می گن...!!؟؟
پنجشنبه 29 خردادماه سال 1382 00:52
سلام به همه ی اونایی که یه دل دارن قده دریا بزرگ مثله آسمون آبی و پاک سلامه من به اوناس که دلایه صاف رو نمیشکنن به اونایی که می فهمن انتظار خیلی سخته به اونایی که حرفایه دلشون رو با نگاهشون می زنن سلام به همه ی اونایی که اگه بخوان میتونن همه ی حرفارو از نگاه آدما بخونن سلامم مثله آبه چشمه پاکه پاکه .
-
روزی که به قدر دنیا عاشق و محتاجت بودم اما باز......
دوشنبه 26 خردادماه سال 1382 01:08
نمی دونی امروز چقدر دلم می خواست صداتو بشنوم.صدایی که روز به روز داره بزرگترومردونه تر می شه .صدایی که هنوز طنینش وقتی اسممو صدا میزد تو گوشمه.صدایی که یه روزی با اصرار از پشت در می اومد که می گفت به خدا اگه الان برم دیگه هیچ وقت برنمی گردما...صدایی که منتظر بود یک کلمه ی چشم از من بشنوه تا بلافاصله بگه چشمت بی...
-
دختری ديدم ٫پريشان مو
دوشنبه 19 خردادماه سال 1382 01:01
خيلی آدما می خوان خوب باشن و خيلی وقتا مهربونناما حتی...
-
چه کسی....
یکشنبه 18 خردادماه سال 1382 01:18
چه کسی می داند ٫ شاید سار٫ از سر شاخه ی سرو ٫ پر نزند. بنشیند بر او ٫ دیگر از شوق رهایی ٫ رفتن ٫ دم نزند. چه کسی می داند ٫چلچله ها ٫ چه زمان بود ٫ که عاشق گشتند؟ بلبلان را کی بود ٫ دل ز گلها ٫ رستند ؟ چه کسی می داند ٫ یاس سپید ٫ چه زمان بود؟ که ؟٫ خونش را ریخت؟ رنگ سرخش ٫ همه جا را پر کرد ٫ دشتی از لاله ٫ به صحراها...
-
اگه نگم دق میکنم
جمعه 16 خردادماه سال 1382 18:10
اگه نگم که دوست داشتنش دروغی بود،دق میکنم اگه نگم که منه ساده،دوست داشتنش رو باور کرده بودم،دق میکنم اگه نگم که دیگه همه ی آدمایه دنیا،درباره ی عشقشون،دروغ میگن،دق میکنم اگه نگم دلایه پاک و ساده،این روزا بدجوری زخمی میشن،دق میکنم اگه نگم که آدما،دلایه دریاییشون رو دادن،بجاش سنگایه سیاه تویه سینشون گذاشتن،دق میکنم اگه...